همیشه عاشقت میمونم

از בل نوشتـ ـہ هایمـــــ ساבه نگـــــذر

بـ ـہ یاב בاشتـ ـہ باشـــــ

این בل نوشتـ ـہ ها را

یکـــــ« בل »نوشتـ ـہ

معجزه عشق‏

خیلی ...خیلی ... دوسش داری ؟ ...

آره؟.....

اذیتش نکن .....

بشین و سیـــــــر ...نگاهش کن ...

خیلی نامردی

+اگر چه می دانم دوســـتم دارد

امشـــب غــــمگینم

چون نگاهش

به شـــــیرینی رویاهــای مــــــــن نبود

درد دلهای عاشقانه

آتشی میخواهم!

فندکی...

کبریتی....

نه برای روشن کردن سیگار ارزان قیمتم!

برای دود کردن خاطرات تلخی که

" عمرم بهای آنهاست"

خیلی نامردی

یــک صدا ...

یــک یاد ....

از درون داغونت می کند ..

هـر قدر هـم که محکم باشی .. !!

با من بمان

بی حس شده ام از درد!

از بغض!

فقط گاهی، خط اشکی…

می سوزاند صورتم را!!!

درد دلهای عاشقانه

خدایا...

چگونه میتوانندخیانت کنند...

چگونه میتوانندبادیگری بخوابند...

من...

بالشم راهم که عوض میکنم خوابم نمی برد...

درد دلهای عاشقانه

در باغچه ی اندیشه ی من فقط یک گل روئید ..

و آن...

صبرِ سبزِ بودن ها...

بی بهانه ی باختن ها...!

و تو ...

رخت خاکستری بر تن

جان دادی بر بهانه های من!

قلب من خشکید که چنین گلی بوئید..

حــرفـــهــاي دلــتــنگــي‏

من از تمام خودم گذشتم برای تو

و تو حتی از ذره ای فراغتت نگذشتی برای من ...!

با من بمان

“آدم” باش

“هوا”یم راداشته باش…

مگذار در این “هوای”بی کسی”حوا” ی “آدم” دگر شوم!

درد دلهای عاشقانه

بعضی ها باید گفت :هی فلانی.

نردبان هوس ات را بردار و از اینجا برو.

با این چیزها قدت به عشق نمیرسد.

عشق بال میخواهد که تو نداری...

خیلی نامردی

می گویند شاد بنویس...!!

نوشته هایت درد دارند...!

و من یاد مردی می افتم

که با ویالونش

گوشه ی خیابان شاد میزد

اما با چشمهای خیس...!

درد دلهای عاشقانه

هر روز پشت پنجره می ایستم
فکر می کنم « شاید دوباره برگردد! »
اما چه فایده !
هیچکس حتی به اشتباه
دو بار به کوچه ی بُن بست نمی رود...

درد دلهای عاشقانه

دوس دارم یه اطلاعیه پشتم
بچسبونم و روش بنویسم :
“تا اطلاع ثانوی خسته ام...

تنهاییِ من

آمدی بشنوی ، بمانی

آمدی شنیدی ، رفتی

حالا سال هاست دیگر

کسی از لب هایم نشنیده است : " دوستت دارم "

معجزه عشق‏

ابر

دودِ سیگارِ مردی است

که حرف هایش را می خورد

و بعد فوت می کند

غم که زیاد باشد

باران می بارد

ما دو نقطــه عـــــشق‏

בلتنگے یعنے ..

בوωـتـﭞ دارمــ ، ، ، حتّے از בور . .

+چقـבر دور مے شوב

رسیـבטּ بـہ " تـــــ♥ـــــو "

وقتے ڪنارم هستےُ

בلتنگتـــــــــــــــــم ..

همیشه عاشقت میمونم

♥به سلامتی اونــایی که هیچ وقت دستــای همـــدیگه رو رهـــا نکردن ..♥

آخه من چه مرگمه

هر کسی برای خودش خیابانی دارد

کوچه ای

کافی شاپی

و شاید عطری

که بعد از سالها خاطراتش گلویش را چنگ میزند..

تنهاییِ من

هرچند نمی دانم

روزی رویاهایت را با کي شریک میشوی

اما هنوز..

شریک تمام بی خوابی های من تویی…

تنهاییِ من

خَـسـتِـﮧ شُــــــــــدَم

بَـــس کِـــــــــــــــﮧ

دِلَـــــــــم "رَنجیـــــــــــــد" وَ "خَندیـــــــــــــــدَم"

لحظات عاشقانه‏

نمی دانم میدانی یا نه....؟

لحظه ی تولد من به همان ثانیه ای بر میگردد

که تو برای اولین بار به من گفتی

دوستت دارم...

تنهاییِ من

دیر فهمیدم...

خیلی دیر....

"عزیزم"...

"گلم"...

"عشقم"...

تکیه کلامش بود....

میخوامت بی نهایت

میگویند عشق خدا به همه یکسان است
ولی من میگویم مرا بیشتر از همه دوست دارد
وگرنه به همه یکی مثل تو میداد

خیلی نامردی

♥ انگـار حــرف " ر " اضـافـﮧ اسـت، 

بـﮧ هـر کـس مـے گـویـم " בرڪم " ڪטּْ، 

" בڪم " مـے ڪنـב...

درد دلهای عاشقانه

تو که سرد می شوی

من از دهن می افتم . . .  

درد دلهای عاشقانه

وقتے کـِﮧ سرت شلوغـِﮧ

وقتے کـِﮧ בارے פֿوش مےگذرونـے

اوטּ موقع اگـِﮧ بـِﮧ یـاבش بوבے ...

בوســــت בاشتنـت رو نـشــــوטּ בاבے

وگرنـِﮧ همـــِﮧ تو تـنهایـےشوטּ

בنـبال یــِﮧ همـבم مے گرבטּ.

قصه ی تنهایی

قوی شده ام.

خیلی قوی.

همه اینها

نتیجه

نبود توست

عاشقانه ها

در گوش تو


به جای اذان، حافظ خوانده اند


که اینگونه


از چشم هایت غزل می ریزد

تنهاییِ من

مال من نبود...

دیگر نمیگویم "گشتم نبود نگرد نیست"

 بگذار صادقانه بگویم گشتم ...

اتفاقا " بود " !  فقط مال من نبود ...

بگذار دیگری بگردد ... لابد مال اوست!