اشعارعاشقانه
من به تو قول ميدم
هر دفه که ميبينمت
بهت يه گل ميدم
از گل فروشي هر روز
برات يه گل ميگيرم
يا که بگيرش از من
يا اينکه من ميميرم
من ميدونم که يک روز
دست تورو ميگيرم
تو ميدوني يه عمره
به عشق تو اسيرم
خیلی وقته که دیگه دلت واسم تنگ نمی شه
گل ابریشم من گل که دلش سنگ نمی شه
خیلی وقته که یه پیغومی ندادی واسه من
اخ چقدر قشنگه از عشق تو دیوونه شدن
تو می یای تموم می شه هر چی غمه
روز دیدار تو روز عشقمه
زندگی عشق همین دقایقه
زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه
زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه
با خیال او ولی تنهای تنها می روم
شاید او حتی نگوید کیستی
شاید او حتی بگوید لایق من نیستی
می نویسم من که عمری با خیالت زیستم
گاهی از من یاد کن حالا که دیگر نیستم
در نگاهت خوانده ام غرق تمنایی هنوز
گرچه در جمعی ولی تنهای تنهایی هنوز
بی تو امشب گریه هم با من غریبی میكند
دیده در راهند چشمانم كه بازآیی هنوز
وای که چقدر این دله عاشق بلاست
میون دل با من همیشه دعواست
به دل میگم غمو تو خونت راه نده
میگه جونم مهمون حبیب خداست
چی میشه گفت به این دله دیوونه
هرچی میگم باز میگیره بهونه
چی میشه گفت به این دله دیوونه
هرچی ....
با آن خبری که از لبت دارم
دست از سر تو، چگونه بردارم؟
شیرین شده ای که خسرُوَت باشم
فرهاد ِتو را به کوه بسپارم
احساس رسیدنم -به تو- گم شد
شاید که رسیده ام که بر دارم!
تو پنجره ای! اگرچه دلسنگی
من شیشه ای ام! اگرچه دیوارم
■
بُگذار تو را ببوسم و داغی-
امشب به دل ِرقیب بُگذارم!