عاشــقانه هایم برای تـــو
سایه ها
در سکوت دلنشین نیمه شب
می گذشتیم از میان کوچه ها
رازگویان ، هردو غمگین ، هر دو شاد
هر دو بودیم از همه عالم جدا
تکیه بر بازوی من می داد گرم
شعله ور از سوز خواهش ها ، تنش
لرزشی بر جان من می ریخت نرم
ناز آن بازو به بازو رفتنش
در نگاهش با همه پرهیز و شرم
برق می زد آرزوئی دلنشین
در دل من ، با همه افسردگی
موج می زد اشتیاقی آتشین
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 12:21 توسط ALONE REzA
|