چند روزي هست كه تنها مانده ام

بركه ام! در گوشه اي جا مانده ام

دستهاي كوچكم بي حوصله

با بهار و باغ دارد فاصله

پايم از شوق دويدن خالي است

چشمهايم خالي از خوشحالي است

شاپرك هاي خيالم خسته اند

چشمهاي شعر من يخ بسته اند