دل می گیرد بغض گلو را می فشارد اشک جاری می شود صدا بریده بریده بیرون می آید گونه ها خیس می شوند صدای قلب بلند تر به گوش می رسد دستها می لرزد چشمها قرمز می شود اشک می ایستد نفس به شماره می افتد . . . و این شرح تمام لحظاتی است که به "بی تو بودن" می اندیشم
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 18:40 توسط ALONE REzA
|
قــول بــده کــه خــواهــی آمــد امــا هــرگــز نیــا! اگــر بیــایــی هــمه چیــز خــراب می شــود! دیــگر نــمی تــوانــم اینــگونــه بــا اشتــیاق بــه دریــا و جــاده خیــره شــوم! مــن خــو کــرده ام بــه ایــن انتــظار، بــه ایــن پــرســه زدن هــا در اسکــله و ایستــگاه! اگــر بیــایــی مــن چشــم بــه راه چــه کســی بمــانــم؟